مادر


سیـــبِ ســبزم

ول کن!

اولین شبی که فهمیدم کوچولومون دلبسته تا 7 صبح بیدار بودم و اشک میریختم قدمی با خفه کردنش توی خواب فاصله نداشتنم 

نمیدونستم بپذیرم 

اونشب در کوته فکر ترین حالت ممکن بودم 

نمیخواستم از دستم بره 

نمیخواستم آسیب ببینه 

من اون شب دومین شکستمو به فاصله یک روز خوردم 

شکست از کسی که 6 سال دلبسته اش بودم 

تو کسی بودی که بخاطرت تا صبح بیدار موندم تو کسی بودی که به عشق بغل کردنت توی خواب میخوابیدم 

من بخاطرت از خودم از درسم از صداقتم با مادرم گذشتم 

من دوست داشتم لمست کنم دوست داشتم تورو ببینم 

وقتی از غرورم گذشتم و بهت زنگ زدم بدون خیلی درمونده ام زود قطع نکن 

نگو کار دارم 

نگو باید برم 

مثل قبل قربون صدقه برو 

مثل قبل اونقدر حرف بزن که دستم خواب بره 

وقتی بهت گفتم این روزا عصبیم چرا علتشو نپرسیدی وقتی گفتم پیام نده دعوامون میشه چرا نگفتی نترس حواسم هست 

وقتی بهم گفتی چند دقیقه دیگه زنگ میزنم میدونستم علاقه مند نیستی برای همین گفتم زنگ نزن دارم میرم خونه ولی بخدا از ته وجودم میخواستم زنگ بزنی 

پس بهم حق بده وقتی دیدم خواهرم عاشق شده حسودی کنم 

وقتی جفتتون هم اسم بودید 

به وضوح حسرت رو دیدم 

اولش عصبانی بودم ولی خوشبحالت خواهرم خوشبحالت کسی دوستت داره که حاضره بخاطرت اون طرف صورتشم سیلی بخوره 

خوشبحالت کسی دوستت داره 

چرا من هیچوقت دوست داشتنی کسی نبودم 

چرا همیشه اون دختر ضمختی بودم که کسی جرعت نزدیک شدن باهاش رو نداره 

چرا همیشه اونیم که ترک میشه 

پس حق بده حسودی کنم 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 6 شهريور 1402برچسب:,ساعت 18:9 توسط سیبِ سبزم| |


Power By: LoxBlog.Com