سیـــبِ ســبزم

ول کن!

 خب خیلی وقته نیومدم 

مثل اینکه نمیشد اومد چون لوکس بلاگ بالا نمیومد

از اعتراضات بگذریم اتفاق خاص کات کردن با  ابی بود 

دلم خیلی پره خیلی راحت کات کرد پشت تلفن بهم گفت امیدوارم خوشبخت بشی رشته ات ارزوی خیلیاس امیدوارم اسمتو تو یه جای معروف ببینم و من ادمش نیستم و سعی کن موفق بشی 

گفت داری گریه میکنی درحالی که داشتم از بغض میپوکیدم اون شب بعد کلاس تو خیابون هوابرد 

گفتم نه ، دیگه غلط بکنم بخاطرت گریه کنم 

درحالی که خیلیییی گریه کردم و عین یه آواره بودم 

بهم گفت میترا سرده بریم تو دیگه 

منم عین سگ سردم بود ولی واسه خدافظیمون ارزش قایِل بودم میخواستم باهات پشت تلفن حرف بزنم 

واسه اخرین بار صداتو بشنوم 

صدات ... 

باورت نمیشه چقدر قلبم شکست از این حجم عجله 

اونم بخاطر سرمااااا

بعد من توقع داشتم بیای دیدنم :)))

وای دلم چقد گرفته 

۹ اذر بود و امروز ۱۸ بهمنه

صمیمی ترینم رفت روسیه 

بخاطر کمد دیواری ۳ ماهه که بویاییم خراب شده و حالت تهوع های دائم 

هعی خداجون 

روزای سختیو دارم میگذرونم کمکم کن حس بویاییم مثل قبل بشه 

حالت تهوع و دل ضعفم بره 

یکم حال و هوامو خوب کن

 

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1401برچسب:,ساعت 20:46 توسط سیبِ سبزم| |


Power By: LoxBlog.Com