سیـــبِ ســبزم

ول کن!

 دارم میرم خونه 

۲ دی 

آخرین روزای دانشگاه  امروز شنبه بود اخرین جلسه کلاس توان بخشی 

میدونم قراره خاطره بشه این روزا 

میدونم که قراره سالهای بعد غبطه بخورم که چرا زندگی نکردم 

ولی انگار زندگی کردن رو يادم رفته 

چیکار کنم ؟ دیگ بعد تو بلد نیستم زندگی کنم 

یادم رفته چی باعص میشد خوشحال بشم یادم رفته چیکار میکردم 

چون فقط تو بودی

کل دانشگاه تنها بودم 

رفت و برگشت 

دلم می‌خواد  بودی و بهت زنگ میزدم ، بودی ار اتفاقا ی دانشگاه می‌گفتم اط بچه ها ، دوستام ، همه چی

دلم تنگ شده دارم خفه میشم 

۱ سال گذشت ولی یادم نرقت 

خداجون کمکم کن 

تو این سرما هیچکس نیست دلمو دآع کنه 

هیچکس نیست با فکرش بخوابم

هیچکس نیست ذوق کنم 

الان  دقیقا همونجای ام که باهات اخرین بار حرف زدم

امروزم سرده 

خوبیش اینه قرار نیست قطع کنی 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 2 دی 1402برچسب:,ساعت 14:36 توسط سیبِ سبزم| |


Power By: LoxBlog.Com